کلوچه های مامان

  امروز دختر خاله‏ي کلوچه ها مهمان ما بود ويک کار جالب با استفاده از جوراب پاره شده‏ي کلوچه‏ي کوچکتر انجام داد مواد لازم:يک جفت جوراب پاره شده. کمي ابر 2عدد دکمه و... ...

  در پاسخ به کودکي که مي‌پرسد چرا روزه مي‌گيريم چه بايد بگوييم؟: مي‌توانيم کودک را با مفهوم صبر و گرسنگي محرومان آشنا کنيم و بگوييم با روزه گرفتن برثواب اعمال ما افزوده مي‌شود و گناهان مان پاک مي‌شود. براي تشويق او به شروع تمرين عملي روزه گرفتن نيز شور و شوق خود را به شروع ماه مبارک و اوقات افطارابراز کنيم. او را گاهي در وقت سحر بيدار کنيم. در کنار رمان‌هاي غيرمذهبي، گاهي براي او کتب داستان ديني بخريم. براي تقويت گرايشات مذهبي بويژه در ماه مبارک او را همراه خود به مجالس مذهبي، مساجد، مراسم نماز جماعت، مراسم تفسير و ختم قرآن يا مهم‌تر آن‌که کودک را به همراه خود به مراسم افطار که از سوی اقو...

  از دوستاشون شنيده بودندکه بزرگترين سوسک دنيا اندازه‏ي کف دسته. براي اين که مطمئن بشيم با هم رفتيم يه چرخي تو سايتاي علمي زديم. عکس هاي جالبي ديديم. حيفم اومد تو وب لاگ نذارم ...

تو پليس بازي مي خواست نقشه بکشه تا دزدا رو دستگيرکنه. رو کاغذ شروع کرد يه خط کشيدن. براي منم مراحل نقشه‏اش رو توضيح داد. وقتي مراحل رو گفت اومد دوباره نقشه رو مرورکنه ازم پرسيد: مامان ! اين جا چي نوشتم؟!! (کلوچه ي کوچيک 5 سالشه وهنوز خوندن نوشتن بلد نيست)!!!! ...

زماني که کودکتان نقاشي ميکشد وبراي شما مي اورد تا ببينيد معمولا" چه مي‏گوييد؟ بيشتر ما والدين مي گوييم :چه نقاشي خوبي کشيدي! خيلي قشنگه! تو يه نقاش بي‏نظيري!! از نظر روانشناسان بايد به جزييات نقاشي کودک توجه کرد ومثلا" گفت: چه خورشيد درخشاني کشيدي! عجب درخت بلندي! واي چقدر موهاي آدمت بامزه است! به اين ترتيب کودک مي‏فهمد که شما واقعا"به نقاشي اش توجه کرده ايد و باعث مي‏‏شود دفعه‏ي بعد با اعتماد به نفس بيشتري کار کند. در ضمن گفتن "نقاش بي‏نظير "به کودک سبب مي‏شود تا او احساس کند  در همه‏ي کار ها بي‏‏نظير است و يا پيش خودش بگويد کار من انقدر ها هم قابل تعريف نبود! و ديگر به حرف شما ...

گوشه‏ي اتاقشون يک کيف دارن پر از چيزهاي دور ريختني مثل: جعبه‏ي پيراهن مردانه، جعبه‏ي دستمال کاغذي، تعدادي صدف که از کنار دريا جمع کردن، تکه‏هاي کاغذ کادو‏‏‏‏‏‏‏‏‏ي استفاده شده و ... امروز با هم‏ديگه نشستن وحدود يک ساعت کاردستي ساختن. آخر سر هم چيزي که درست کردن اينا بود: قاب عکس با تصوير گل،کارخانه‏ي ماکاروني و يه قاب ديواري . آخر سر هم قابي که درست کرده بودن گذاشتن رو ميز من. حالا هر وقت از کنار ميزم رد مي‏‏شم و قاب رو مي‏بينم کلي کيف مي‏کنم. بچه ها هم از اين که ميز منو قشنگ کردن خوشحالن . ...

      با ديدن اسم «کلوچه‏هاي مامان » ياد چي افتادين؟ کلوچه‏هاي داغ و خوشمزه‏ي مادربزرگاي قصه ها؟ يا چيز ديگه؟ خيلي به مغزتون فشار نيارين! اين اسم صرفا "يک اصطلاح " بامزه است که من بعضي وقتا به دوتا گلام ميگم. ...

تو يکي از روزاي ماه مبارک رمضان کلوچه‏ها تصميم  گرفتن روزه‏ي کله گنجشکي بگيرن. بعد از ناهار مفصل، بستني ميوه، شربت، کمي چوب شور و... ميل فرمودن!  سر ميز افطار  کلوچه‏ي کوچکتر يادش افتاد که روزه بوده! با ناراحتي و احساس گناه گفت: من که روزه بودم!!!!! التماس دعا. ...

"کلوچه‏ي" بزرگتر تازه زبون باز کرده بود. سر ميز شام گفت: دوقش! {اشاره به قاشق} بعدشم گفت: داکاچي! {اشاره به چنگال} فهميدم يادگيري زبون ژاپني اونقدرا هم که فکر ميکرديم سخت نيس!!!! ...

  در سفري به کلاردشت مشغول قدم زدن و ديدن منظره‏هاي قشنگ بوديم. "کلوچه‏ي"کوچکتر يه گاو سياه و يه گاو سفيد ديد. از اونجايي که چند دقيقه‏ي قبل در مورد شير گاو براش گفته بودم يه چيز جالب به نظرش رسيد.   گفت:اين گاو سفيد شير ميده اون سياهه قهوه بعدشم باهم ميشن شير قهوه!!!!!! ...